کابوس
در ادامه عرایضم باید اضافه کنم :
طی کَند و کاوهای انجام شده در انباری، به چند عکس قدیمی، نوستالژیک و فوق العاده گران قیمت دست یافتیم که از قِبَلَش، نانمان حسابی در روغن خواهد بود... این تصاویر که متعلق به دوران تجرُّد (دوران دبیرستان) یکی از خواهران گرامی بنده هست، فوق العاده نایاب بوده و در حکم طلای زیر خاکی است.
علی رغم ارزش بالای عکسهای مکشوفه، گفتگوهایی در خصوص برگزاری نمایشگاهی به صورت عمومی مِن باب فروش این اثر تاریخی به شوهر خواهر محترم، میان من و خواهر عزیزم در جریان است که در صورت رضایت خواهر جانم به پرداخت مبلغی ناچیز به اینجانب به منظور عدم نمایش عمومی این اثر (بالاخص به همسر عزیزشان) از برگزاری نمایشگاه صرف نظر خواهم نمود.
خلاصه... دعا کنید خواهر جان به پرداخت این مبلغ رضایت بده که اگه راضی نشه... خودش مسئول عکس العمل قابل پیش بینی شوهر جونشه...
نتیجه اخلاقی : قبل از ازدواج، حتما عکسی از دوران کودکی و دبیرستانتون رو به همسرتون نشون بدید که با چشم باز انتخاب کنه... و اگر بنا به دلایلی جرأت این کارو پیدا نکردید، حتما این عکسای خفن و وحشتناک رو از دَم منهدم کنید که خیالتون تا ابد راحت باشه که دست خواهرتون بهش نمیرسه و فردا روزی بلای جونتون و کابوس شبتون نمیشه...
:))) هیچ لذتی بیشتر از دیدن چهره شوهر خواهر محترمتون اون لحظه ای که میبینن اینارو نیست ! به نظر من که با دنیا دنیا پولم نمیشه خریدش :دی
دست و بالم تنگه به من بی نوا کمک کنید[نگران] 50-50 چطوره؟؟[نیشخند]
گناه داره خواهرت...البته خداروشکر عکسای من خیلی داغون نیست اما خب بازم داغون تر از حالامهههه از الان شروع میکنم به نابود کردنشون[نیشخند]
نتیجه اخلاقیتان فوق العاده بود[تایید][تایید][تایید][تایید][دست][دست][دست][دست][لبخند]